کد مطلب:162535
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:136
ابوالقاسم لاهوتی
بیا در كربلا محشر ببین، كین گستری بنگر
نظر كن در حریم كبریا، غارتگری بنگر
فروشنده حسین و جنس هستی، مشتری یزدان
بیا كالا ببین، بایع نگه كن، مشتری بنگر
زبی آبی به وقت مرگ هم عباس نام آور
خجل بود از سكینه، یادگار حیدری بنگر
به جای آب خون پاشیده شد در راه از غیرت
به دشت عشق فرمانده ببین، فرمانبری بنگر
به جای شاه دین فرمانده خیل اسیران شد
مقام زینبی را بین، وفای خواهری بنگر
برای گریه هم فرصت ندادند آل احمد را
مسلمانی نگه كن، رسم مهمان پروری بنگر
حسین را كشته بود و خونبها می داد مشتی زر
ببین كار یزید بی حیا، زشت اختری بنگر
خدا محبوب خود را غرقه در خون دید «لاهوتی»
نكرد این دهر را نابود، صبر داوری بنگر